مقالات آموزشی

مصاحبه با توماس دیمارک تحلیلگر افسانه ای

واقعاً این قضیه نیاید تعجب آور باشد که مردی مانند تام دیمارک نویسنده، تحلیلگر و مشاور سرمایه گذاری معروفترین نام های بازار سرمایه ، حتی پس از بسته شدن بازار در انتهای روز جمعه ، برای یک مصاحبه تلفنی با ما فرصت نداشته باشد.

 

با اینکه بازار تعطیل شده است انگار کار تام تازه شروع شده است. حتی در میان مصاحبه چند بار معطل شدیم چرا که بعضی از همکاران و مشتریان با او تماس های ضروری داشتند.(که در میان آنها یک مشتری صاحب نام وجود داشت که در حال سفر به روسیه بود و می خواست مطلب مهمی را هر چه سریعتر برای دیمارک بازگو کند.)

  • به دنبال خرید گوسفند زنده قربانی هستید؟

تام دیمارک بیش از ۳۰ سال در این تجارت بوده است و بسیاری او را به عنوان یک تحلیلگر تکنیکی می شناسند. البته علت آن بدون شک به خاطر کتب محبوب ایشان درباره ابزار شخصی معاملاتیش می باشد. کتاب هایی همانند علم جدید تحلیل تکنیکال، تحلیل زمانی نو و … .

 

 

اگرچه در مصاحبه ای که با ایشان داشتیم خود ایشان ترجیح می دهند که به او تحلیلگر زمانی اطلاق شود تا یک تحلیلگر تکنیکال، و نیز تاکید دارند که این فاندامنتال است که همه چیز را در بازار حرکت می دهد.

 

 

در قسمت اول مصاحبه با تام دیمارک، درباره اینکه چه چیزی باعث به وجود آمدن معامله گران افسانه ای در این بازار می شود(که البته در حال حاضر ایشان با بسیاری از آن ها کار می کنند.) و چگونه یک معامله گر معمولی می تواند خصوصیات، عادات و مهارت های این افراد را فرا بگیرد، گفتگو کردیم.

 

 

در قسمت دوم مصاحبه درباره ابزار های یکتا و خاص تکنیکال ایشان و اعتقاد ایشان به این قضیه که یک کف در بازار به دلیل خریداران باهوش نمی باشد بلکه پس از فروش آخرین فروشنده احمق ساخته می شود ،گفتگو کردیم.

 

 نام مصاحبه گر David Penn می باشد.

دیوید پن: بگذارید من مصاحبه را این طور آغاز کنم ، شما تا به حال با افراد سرشناس زیادی کار کردید، آیا متوجه دلیل خاصی در این معامله گران شده اید که چرا آن ها در این تجارت جزء بهترین ها هستند؟

 

دیمارک: آن ها ۱۰۰ درصد درگیر و وقف این کار هستند. همه آنها.  همه آن ها محاسبه گرند. همه آن ها مدیران سرمایه خوبی هستند. اگر بخواهم دلایل موفقیت آن ها را از ۱۰۰% امتیاز دهی کنم، ۲۰ تا ۲۵ % استراتژی معامله، سیستم یا هر چیزی که آن ها برای معامله استفاده می کنند است. ۲۵% نظم (دیسیپلین) و ۵۰% مدیریت سرمایه است.

 

پن: واقعاً!

 

دیمارک: بله، همه آن ها مدیریت سرمایه قوی دارند اما نمی توانم بگویم که همه آن ها معامله گران خوبی هستند. نه ! همه آن ها معامله گران خوبی نیستند ولی می توانند سرمایه را به خوبی مدیریت کنند. بعضی از آن ها ممکن است فقط چند معامله بزرگ انجام دهند و همزمان معاملات در ضرر کوچکی نیز داشته باشند.(جلوی ضرر را می گیرند.)

 

پن: جالبه.

 

دیمارک:تقریباً تمام قضیه مدیریت سرمایه است. سوپریز شدی نه! من با بهترین ها کار کرده ام. استیو بدون شک بهترین معامله گر است. درصد موفقیت معاملاتش خیلی بالا نیست. ولی معامله گری خصوصیت این فرد است. او برای این کار ساخته شده است . استیو غیر قابل توصیف است. توانایی او در معامله گری یک امر ذاتی است. یا به طور مشابه جان بهترین سرمایه گذار بلند مدتی است که من در طول عمر کاری ام دیده ام. او یک سرمایه گذار جهانی است.

می توانم بگویم استیو بهترین معامله گر و جان بهترین سرمایه گذار است.
ولی ماهیت اصلی آن ها یکسان است، آن ها از فولاد ساخته شده اند. همه آن ها میل شدیدی برای برنده بودن دارند. این جزئی از شخصیت آن هاست.

 

پن: خب.

 

دیمارک: البته این کار را با صداقت انجام می دهند. بسیاری از مردم آن ها را متهم می کنند که آن ها پیشاپیش به خبر ها و بسباری مباحث دیگر دسترسی دارند ، اما این واقعیت ندارد. هیچ کدام از افرادی که من با آن ها کار می کنم این گونه نیستند. خیر، آن ها تمام کار ها را روی حساب و کتاب انجام می دهند. آن ها با بازار بزرگ شده اند و این دلیلی است که آن ها موفق هستند. آن ها با شرایط بازار خو گرفته اند.

 

پن: ادامه بدهید.

 

دیمارک: و هر کدام از آن ها دارای یک خصوصیت منحصر به فرد هستند که باعث تبحر آن ها در یک حیطه خاص شده است. اگر آن ها ورزشکار می بودند، جزء بهترین ورزشکار ها می شدند و کلاً اگر در هر کار دیگری می بودند جزء بهترین ها قرار می گرفتند.

 

همه آن ها مشتق شده از یک سری خصوصیت یکسان هستند.(با توجه به شرایط بازار) آن ها هیچ نوع ترحمی ندارند ، همه آن ها بسیار تیز و گرگ هستند. البته نه از لحاظ منفی قضیه. آن ها با این دقت به دنیا آمده اند. من تا به حال تعداد زیادی تولیدکننده سیستم های معاملاتی خوب دیده ام ولی باز هم می بینم که آن ها پول از دست می دهند. به این علت ساده که آن ها فاقد مهارت مدیریت سرمایه برای معامله گری هستند. آن ها حتی می توانند سیستمی با شانس ۹۰ % داشته باشند و بازهم پول از دست دهند.

 

پن: یکبار دیگر تقسیم بندی هایی که ذکر کرده بودید را تکرار می کنید؟

 

دیمارک: ۵۰% مدیریت سرمایه (و نوعی از مدیریت سرمایه که در طول زمان امتحان خودش را پس داده باشد.) فاکتور نظم ۲۵% و ۲۵% هر نوع تکنیکی که برای معامله می خواهید استفاده کنید. ممکن است روش شما سیستماتیک باشد یا خیر.

تمام معامله گران حرفه ای ذاتاً فاندامنتالیست هستند. در بعضی موارد گفته شده است که بعضی از آن ها صرفاً تکنیکی هستند ولی به نظر من همه ی آن ها دارای ساختار اولیه فاندامنتال می باشند.

 

پن: واقعاً ؟ جالب است.

 

دیمارک: بله، همه آن ها نیز تحصیل کرده اند. همه آن ها پوکر باز های خوبی هستند. استیو موقعی که در کالج بود یکی از بهترین پوکر بازان بود. پال هم همینطور. البته من خیلی با سروس (Soros) رفت آمد نداشتم ولی معاون اول شرکت پال (شرکت  بودم و ۱۲، ۱۳ سال هم هست که با استیو کار می کنم و با جان بسیار نزدیک هستم.

جان مدیر مالی شماره یک کشور در سال گذشته شناخته شد.(با توجه به مجله.
او با سرمایه ۸۰۰,۰۰۰$ در سال ۲۰۰۰ شروع به کار کرد و الان(۲۰۰۸) سرمایه اش بیش از ۶ میلیارد دلار است و به سرعت در حال رشد است.

شرکت جان بزرگترین داستان موفقیتی است که من از سال ۲۰۰۰ تا به حال شنیده ام.
استیو نیز با در نظر گرفتن ۲۰ سال گذشته غیر قابل رقابت است. در بیش از دویست (۲۰۰) ماه گذشته فقط دو ماه منفی داشته است! (در ۱۸ سال گذشته فقط ۲ ماه منفی!) که آن دو ماه منفی کمتر از ۱ درصد سرمایه بود! به نظر من هیچکس نمی تواند به رکورد استیو برسد.

 

 

پن: لطفاً بیشتر توضیح دهید.

 

دیمارک: شما درباره آن ها داستان های زیادی نمی شنوید برای اینکه آن ها غیر قابل دسترس هستند و من در طول روز با آن ها صحبت می کنم و کاملاً از دیدگاه های عجیب غریب آن ها نسبت به بازار آگاهم. آن ها واقعاً دارای مهارت خارق العاده ای برای پیش بینی حرکات بازار هستند.

هنگامی که سفر می کنند تمام مایحتاج معاملاتی خود را به همراه دارند. مخصوصاً استیو. او هر مدت یکبار سفر می کند و تجهیزات معامله را برای او قبل از سفر کاملاً مهیا می کنند.

 

 

پن: اوووه!

 

دیمارک: استیو استاد این کار بوده و هست. اما جان بر خلاف استیو (غیر قابل دسترس بودن) مردی جهانی است. سهمی از بسیاری از چیز ها در دنیا برای اوست. به زودی این شخص بسیار شناخته خواهد شد. به نظر من او سروس بعدی است.

 

پن: بگذارید موضوع بحث را کمی عوض کنیم، به نظر تو مهمترین ابزار برای فهم بازار چیست؟

 

دیمارک: در بعضی از زمان ها باید خرید، در بعضی از زمان ها نباید خرید و در بعضی دیگر باید فروخت(تحلیل زمانی) و ابزار تحلیل زمانی که به وجود آورده ام و در استراتژی های مشتریانم به کار رفته است این موقعیت ها را شناسایی می کند.

تمام چیز هایی که در این تجارت استفاده می کنم را خودم به وجود آورده ام. من هیچوقت بر آنچه که در عرف برای معامله گری ساخته شده بود تکیه نکرده ام. من ۳۶ سال است که در این تجارت هستم . پس از اینکه مدرک MBA خودم را گرفتم در یک فاند (fund) که حدود ۲۵۰ میلیون دلار سرمایه داشت مشغول به کار شدم که بعداً این سرمایه به ۶ میلیارد دلار رسید. با اینکه افراد زیادی در آن فاند خودشان را فاندامنتالیست قلمداد می کردند ، اما ما واقعاً از تحلیل زمانی استفاده می کردیم و از سقوط بازار در سال های ۷۴-۱۹۷۳ توانستیم اجتناب کنیم و به رشد خودمان ادامه دهیم.

ما سرمایه گذاران موسسه ای  بودیم، در حالیکه افراد متبحر و موفق دیگری نیز در سطح خرده فروشی، مانند لری ویلیامز نیز وجود دارند. صد در صد لری می شناسی؟ درسته؟ اون واقعاً تاثیر زیادی بر روی خیلی ها در این صنعت داشته ، ولی اکثر رنج کاری او برای سطوح خرده فروشی بوده است.

 

 

پن: بله، بله.

 

دیمارک: من و لری ۳۶ سال است که با هم دوستیم. او در شاخه خرده فروشی  این تجارت فعالیت می کند و من در شاخه موسسه ای. البته یکی دو بار وارد شاخه خرده فروشی این تجارت شده ام و چند تا کتاب نوشتم و چندتا سمینار ارائه کرده ام ولی نمی توانم بگویم در این بخش حضور داشته ام. من هیچکدام از ابزارم را نمی فروشم.

 

تمام تکنیک هایی که من استفاده می کنم اصلی است و من خودم همه آن ها را به وجود آورده ام. آن ها از آزمایش زمان موفق بیرون آمده اند و این ابزار بیشتر برای معامله گران موسسه ای  ساخته شده است.

به عبارت دیگر معامله گران خرده فروش می توانند از آن ها استفاده کنند، اما این الگو ها و اندیکاتور ها همه دارای خاصیت پیش بینی هستند. همه آن ها تکنیک هایی برای شناسایی خستگی و ضعف در یک روند هستند.

 

با توجه به فاند های بزرگی که کار می کنم ما باید در کف ها بخریم و در سقف ها بفروشیم. (به علت سرمایه عظیم این شرکت ها.)در مقابل، معامله گران خرده فروش هستند، این معامله گران می توانند بسیار با سواد و متبحر باشند اما با توجه به اینکه سرمایه آنها زیر ۱۰۰ میلیون دلار است باز هم کوچک محسوب می شوند.

سرمایه گذاران غول آسا واقعاً نمی توانند در روند و با روند معامله کنند.

 

 

پن: نکته جالبی است!

 

دیمارک: اگر فروش یا خرید با حجم زیاد در یک روند انجام دهند حساب شکاف قیمتی  اسلیپج  و از این دست موارد را تجربه می کند و همچنین آنقدر رقابت برای خرید و فروش زیاد است که شما هیچوقت به حجم مورد نظر برای خرید یا فروش نمی رسید. ولی در کف ها و سقف ها شما هر چقدر که دلتان بخواهد می توانید بخرید یا بفروشید.

 

 

پن: واقعاً به نکات جالبی اشاره کردید. اگر شما در عرصه موسسه ای  این تجارت نبودید آیا باز هم بدین صورت معامله می کردید؟ (خلاف روند، شناسایی کف ها و سقف ها.)

 

 

دیمارک: این روشی است که من همیشه با آن معامله کرده ام. به نظر من بازار ها تغییر کرده اند. مثلاً الان در بازارها پس از تشکیل یک سقف یا کف، تغییر جهت قیمت بسیار سریع و قابل توجه است. شما باید بتوانید نقاط برگشت را پیش بینی کنید. امروزه تغییر جهت ها آنقدر سریع و قوی هستند که برای موفق شدن باید آن ها را پیش بینی کرد.

 

من چه مشاور فاند های بزرگ باشم و جه بر روی حساب خودم معامله کنم ، از همین روش استفاده خواهم کرد.(هر چند که حساب خودم هم در بعضی موارد حجم های بالا را تجربه می کند.)

 

به نظر من اگر می خواهید موفق شوید این راه آن است. باید بتوانید سقف ها و کف ها را شناسایی کنید. روند فکری معامله گران هم به همین سمت است. هر روز افراد بیشتری را می بینید که به این سمت می روند.

 

در دهه ۷۰ میلادی من ابزار معاملاتی مختلفی را به وجود آوردم و با آن ها معامله می کردم. ابزاری که به تازگی CTA ها به فکر استفاده از مشابه آن ها افتاده اند. مثل range expansion breakout و از این قبیل ابزار ها.

 

 

پن: البته.

 

 

دیمارک: معامله گران قبلاً به این صورت عمل نمی کردند. روند به این سبکی که امروزه مشاهده می شود وجود نداشته است.(با نوسانات شدیدی که امروزه شاهد آن هستیم.)، فکر کنم از لحاظ تعداد ثبت نام هم که در نظر بگیریم در بلومبرگ ۳۵۰۰۰ یوزر اندیکاتور های من وجود دارد. همان طور که خودتان می توانید ببینید بازار تغییر کرده است.معامله گران می خواهند سقف ها و کف ها را شناسایی کنند و دیگر دوست ندارند بعد از ایجاد یک سقف یا کف وارد شوند.

 

این طبیعت معامله گران جدید است. در زمان گذشته طبیعت معامله گران دنباله رو روند بود اما الان شما نمی توانید با دنبال کردن روند پول در بیاورید. قیمت در نقاط برگشت بسیار سریع تغییر جهت می دهد. در بعضی موارد روند یکی دو روزه تمام است. در گذشته بازار به این صورت نبود.

 

به همین علت است که هیچ کدام از ابزارهایم را در طول زمان تغییر نداده ام. به نظر من روند فکری هم به همین سمت است و مردم روز به روز علاقه مندتر به روش های پیش بینی نقاط برگشت و خستگی روند خواهند شد. این دقیقاً روشی است که من سال های سال است از آن استفاده می کنم.

 

 

پن: خب، با توجه به آموزه های گذشته ما و اینکه شما تکنیکالیست هستید، همه ما این اصطلاحات را شنیده ایم یا اینکه در مغز ما فرو شده است که روند دوست شماست(Trend is your friend)، روند تنها راه موفقیت است و … چه معنایی دارند؟

 

 

دیمارک: خب من قسمت دومی را سال هاست به این عبارت اضافه کرده ام. روند دوست شماست تا زمانی که پایان نیافته باشد.

 

پن: حقیقتاً که به همین صورت است.

 

 

دیمارک: فکر کنم حدود ۲۵ سال است که همه می دانند این قسمت را به این عبارت اضافه کرده ام.

اگر شما دنباله رو یک روند باشید مثلاً با فاصله ۲۰% از یک کف می خرید و با فاصله ۲۰% از یک سقف خارج می شوید، به عبارت دیگر ۶۰% روند را شکار کرده اید.

ولی در بازار امروز به علت برگشت های تیز و هولناک این کار دیگر امکان پذیر نیست و این نکته را هم بگویم که من هیچوقت تکنیکالیست نبوده ام.

 

 

پن: خب شما برای ابزار و روش های تکنیکی خودتان شناخته شده اید!

دیمارک: من ترکیبی هستم. من معتقدم که فاندامنتال بازار را حرکت می دهد و همچنین معتقد هستم ابزار تکنیکی وجود دارد که با آن ها می توانید بازار را تحلیل زمانی کنید.

من اطلاعات زیادی در تمام ابعاد تکنیکال دارم ولی تکنیکالسیت نیستم.

هنگامی که من وارد این تجارت شدم هیچ تحلیل گر تکنیکی وجود نداشت. خط روند وجود داشت و مردم به دلخواه این خطوط را رسم می کردند و همه آن خط ها هم با یکدیگر فرق داشت و دقیقاً یکسان نبود. نحوه ای که من خطوط روند را رسم می کنم کاملاً قانونمند است. من دید دیگری نسبت به خط روند دارم. تمام کار هایی که من انجام داده ام مکانیکی، صریح و قانونمند است.

 

طبیعت تحلیل تکنیکال به طرز تفکر شخصی (Subjective-ذهنی- متغیر) وابسته است. (برداشت های متفاوتی می توان از آن داشت و قانون صد در صد ندارد.) اما تمام اندیکاتور ها و الگو های من روی نمودار تا ابد بدون تغییر روی چارت باقی خواهند ماند.فکر کنم بسیاری از تحلیلگران تکنیکی تمام تحلیل هایشان را با مداد و پاک کن انجام می دهند! (مثل یک امتحان چند گزینه ای!) اگر این خط کار نکرد پس این خط درست بوده و … .

در سطحی که من کار می کنم همه چیز کاملاً قانونمند است.

 

 

پن: به یاد می آورم چند سال پیش یک نفر کار شما را مکانیکی و قانونمند توصیف کرده بود و امروزه این کلمات در مورد کار شما زیاد شنیده می شود.

 

 

دیمارک: بله درست است ، همواره گفته ام اگر کلمه چارتیست را بشکنیم و به دو قسمت تبدیل کنیم می توان گفت که می شود هنرمند نمودار. (Chart + Artist) . ولی من چارتیشن (Chartician) یا متخصص نمودار هستم.(Chart + Technician)

من هیچوقت دوست نداشته ام چارتیست باشم. من یک تحلیلگر زمانی هستم. این توصیفی از کار من است. فکر کنم به همین علت است که بسیاری از موسسات بزرگ کار من را دوست دارند. همه این موسسات روش های قانونمند و صریح را دوست دارند. روشی که افراد مختلف با استفاده از آن به یک نتیجه واحد دست یابند و هیچ شبهه ای در آن نباشد.

پن: بله.

 

دیمارک: این چیزی است که تحلیل گران تکنیکی معمولاً فاقد آن هستند. برداشت های متفاوت زیادی در تحلیل های آن ها موجود است. من به معامله گران نوپا گفته ام که برای تحلیل چارت سه سطح  وجود دارد. پایه ای ترین سطح آن تحلیل نموداری است که فرد با نگاه به نمودار نتیجه گیری می کند.

حال ممکن است نتیجه گیری شما جهت دار باشد یعنی ذهن شما چیزی را نتیجه گیری می کند که به آن سمت هدایت شده است نه آن چیزی که واقعاً وجود دارد. سطح دوم تحلیل تکنیکی الگو های مشخص واندیکاتور ها هستند. این سطح قانونمند تر و مشخص تر است. شما می توانید به گذشته نمودار بر گردید و عملکرد الگو ها و اندیکاتور ها را بررسی کنید. سیستم ها فاصله نزدیکی با الگو ها و اندیکاتور ها دارند.

 

اکثر کاری که من انجام می دهم بر اساس الگو ها و اندیکاتور هاست. من هیچوقت در سطح اول کار نمی کنم. همه چیز در آن سطح متغییر است. مشکل اصلی بسیاری از تکنیکالیست ها شاید این است که در سطح یک فعالیت می کنند. بسیاری انگیزه و اتفاقات مختلف در آن سطح وجود دارد که می تواند شما را گمراه کند.

یکی از مباحثی که دوست دارم نسبت به آن مطمئن باشم این است که اگر امروز به یک نتیجه گیری از بازار برسم فردا هم(از همان قسمت چارت) به همان نتیجه گیری برسم.

اگر شما یک تحلیلگر تکنیکی در سطح اول باشید ممکن است در روز بعد جهت معامله خود را عوض کنید.

 

 

پن: آیا فاندامنتالیست ها از نظرات شخصی و جهت گیری شده مصون هستند؟

 

 

دیمارک: قطعاً نه. دو شرکت بزرگ وجود دارند که نام یکی از آن ها Morgan Stanley است. یکی از کارکنان Morgan با استفاده از تکنیک های من معامله می کند. ایشان به من خبر داد که قبل از اینکه به پیشنهاد خرید و فروش تحلیلگران فاندامنتال توجه کند باید با روش های من موقعیت را بسنجد.

شرکت دومی هم همین کار را را انجام می دهد -این یکی واقعاً بزرگ است- با این تفاوت که آن ها نمی خواهند کسی بداند که این شرکت بیش از ۱۶۰۰ تحلیلگر فاندامنتال و تکنیکال دارد و قبل از اینکه وارد معامله شود تمام فیلترهای پیشنهادی را بررسی می کند از جمله تحلیل زمانی . آن ها از اندیکاتورهای تحلیل زمانی من استفاده می کنند.

 

پن: من می خواهم خوانندگان دید بهتری نسبت به اندیکاتورهای شما پیدا کنند، کمی درباره خطوط روندتان توضیح می دهید؟

 

 

دیمارک: حدود ۱۵ سال پیش من سمیناری داشتم که حدود ۸۰۰ نفر شرکت کننده داشت و همه آن ها معامله گر بودند. من نمی خواستم کسی را ضایع کنم ولی یک چارت برداشتم و آن را به ۵ نفر در ردیف جلو دادم و گفتم : این چارت S&P است. چند نفر از شما از خط روند استفاده می کنید؟،هر پنج نفر دستشان را بالا بردند و بعد گفتم: هر کدامتان یک خط روند روی این چارت رسم کنید. و در آخر ما یک چارت داشتیم که ۵ خط روند مختلف بر روی آن رسم شده بود!

سپس من ادامه دادم:” ببینید دوستان من برای این کار ایده ای دارم که معتبر است و می توانم با استدلال منطقی آن را ثابت کنم.” با توجه به اینکه هر ۵ نفر از سمت چپ به راست چارت، خط روند را رسم کرده بودند (آن ها به گذشته نمودار رجوع کرده بودند، و با خطی یک نقطه مقاومت دلخواه در گذشته را به نقطه مقاومتی در ۵ روز گذشته، ۱۰۰ روز گذشته، ۲۰۰ روز گذشته و … وصل کرده بودند. ) من در حالی که به جدید ترین قله های بوجود آمده اشاره می کردم گفتم : “اگر شما می خواهید خط روند نزولی یک بازار را نشان دهید بهترین حالت استفاده از جدیدترین نقاط مقاومتی است که به وجود آمده است. ”

 

اگر بالاترین نقطه یک روز  از بالاترین نقاط روز قبل و بعد خود بیشتر باشد آن نقطه یک نقطه برگشت است و من به آن  درجه یک می گویم. حال اگر به گذشته چارت باز گردیم و  درجه یک دیگری را پیدا کنیم و به این نقطه وصل کنیم خط روند ما ساخته می شود.

 

اگر بخواهیم به صورت بلندتر مدت تر این کار را انجام دهید می توانید از  با درجات بالاتر استفاده کنید. (مثلاً  درجه دو یعنی بالاترین قیمت کندلی که از بالاترین قیمت دو کندل سمت چپ و راست خود بیشتر باشد.) استفاده از دو قله یا دو قعر اخیر باعث می شود که همواره از دیتا جدید برای خط روند استفاده شود.

 

 

پن: ادامه بدهید.

 

 

دیمارک: حال اگر شما این خط را در آینده نمودار ادامه بدهید و قیمت این خط را به سمت بالا بشکند (مثلاً در یک روند نزولی باشیم و همچنین شکست طبق قوانینی که وضع کرده ام درست باشد.) بازار به علت تقارن در حرکت خود به اندازه فاصله پایین ترین نقطه زیر خط روند تا نقطه شکست بالا خواهد رفت.

 

 

پن: جالب است.

 

 

دیمارک: اما شکست باید شکستی درست باشد. فرض کنید چارتی که در حال بررسی آن بودیم چارت روزانه باشد  اگر روز قبل از شکست خط روند، رو به پایین باشد (Open>CLose) می توان گفت که شکست رو به بالا درست است. شما می توانید پس از شکست خط روند وارد شوید (به جای اینکه منتظر قیمت بسته شدن روز شوید.)

 

بسیاری از معامله گران از خطوط روند در معاملاتشان استفاده می کنند و اکثراً شکست می خورند. چرا شکست می خورند؟ برای اینکه آنان (همانند بسیاری دیگر از معامله گران) دارای این تفکر اشتباه هستند که یک سقف به علت فروش فروشندگان باهوش به وجود می آید نه به علت فقدان خرید و برعکس یک کف به علت خرید خریداران باهوش است نه به علت فروش آخرین فروشنده.

 

بگذارید بیشتر توضیح بدهم. هنگامی قیمت بسته شدن روز قبل شکست، به سمت پایین باشد(Open>CLose) از آن جایی که اکثر معامله گران دنباله رو روند هستند این فرض را دارند که قیمت پایین تر خواهد رفت و با فروش خود توازن معاملات خرید و فروش را مهیا می کنند و پس از شکست خط روند به سمت بالا با اطمینان بیشتری می توان گفت که معاملات خرید در حال افزایش است. این تمام نظریه است. اگر روز قبل از شکست به سمت پایین باشد شکست تایید می شود.

در زمان شکست اکثر معامله گران نسبت به آن بدبین هستند و همچنان پزیشن های فروش دارند. البته در پایان روز تسلیم روند جدید خواهند شد. (**همواره یک قدم از بازار عقب هستند.). معمولاً بازارها به همین دلیل است که کار می کنند.

 

 

پن: آخرین باری که با هم صحبت کردیم در ارتباط با روش تصدیق شکست خطوط روند بود. روشی که پشتوانه آن یک پدیده غالب در بازار است. اما این پدیده باید اثبات شود.

 

 

دیمارک: همواره برای بالا و پایین رفتن بازار توجیهی وجود دارد. ولی در اکثر موارد یک رالی  به علت نبود فروشنده در بازار شکل می گیرد و برعکس یک سقف به علت عدم وجود خریدار برای جنس مذبور است. از مواردی که خرید باعث ساختن یک کف می شود معمولاً می توان به Short Covering اشاره کرد، که البته عمر آن بسیار کوتاه است.  هنگامی که تعداد زیادی از فروشندگان به واسطه بستن معاملات فروش خود باعث افزایش موضعی قیمت در یک روند نزولی می شوند.

همانند اتفاقی که برای اوراق قرضه در انتهای ماه می ۲۰۰۸ افتاد، که پس از تشکیل کف، سه روز متوالی به سمت بالا بسته شد (Open>Close). معمولاً زمانی که سه روز متوالی خلاف روند بسته شود ، Short Covering اتفاق افتاده است و اتفاقی که بعد از این چند روز می افتد سقوط شدیدتر بازار نسبت به نزول قبلی است.

 

همین اتفاق در روند صعودی نیز می افتد. افرادی که فکر می کنند فروشندگان باهوشی هستند پس از دیدن سه بار بسته شدن قیمت خلاف روند قبلی می فروشند و با حرکت بعدی و شدیدتر بازار خلاف معامله آن ها غافلگیر می شوند.

 

پس از تشکیل یک سقف یا کف، کندلی به سمت بالا بسته می شود و سپس به سمت پایین و دوباره به سمت بالا و … این چیزی است که ما دنبال دیدن آن در یک سقف یا کف هستیم. در سقف ها بدبینی زیادی نسبت به سقوط قیمت حاکم است و برعکس در کف ها معامله گران به صعود قیمت بدبین هستند. مردم معمولاً پس از ایجاد یک کف و تشکیل سه کندل صعودی متوالی پس از آن اشتباه می کنند و نمی توانند تصمیم گیری درستی انجام دهند.

 

 

پن: شاید این دیدگاه چیزی است که اکثر معامله گران معمولی دوست دارند ببینند و یا در بازار اتفاق بیافتد؟

 

دیمارک: بله، این تنها محدود به معامله گران معمولی نمی شود، بلکه در معامله گران موسسه ای هم وجود دارد.شاید بتوانم بگویم ۳۵ سال طول کشید تا معامله گران موسسه ای روش ها و دیدگاه های غیر معمول را پذیرفتند.

به عنوان مثال آنها اصلاً تحلیلگران تکنیکی را قبول ندارند. آن ها واقعاً نسبت به تکنیکالیست ها از خود مقاومت نشان می دهند و همچنین بسیاری از تحلیل گران فاندامنتال هم تحلیل زمانی را به صورتی که من آن را تعریف کرده ام قبول ندارند.

آن ها می فهمند که من چه می گویم : کف ها در بازار به علت خریداران باهوش تشکیل نمی شود بلکه به علت فروش آخرین فروشنده است ولی باز هم نسبت به آن از خود مقاومت نشان می دهند. البته آن ها روش های خودشان را دارند که کاملاً مشخص،واضح و تعریف شده است.

 

گروه هایی از تحلیلگران فاندامنتال وجود دارند که در بسیاری از صنایع و سهام ها تخصص دارند و با استفاده از ساخت یک پرتفولیو به معامله می پردازند. می توان گفت استفاده از این روش همانند آن است که بازار قفل شده و در محدوده مشخصی نوسان می کند.اجازه بدهید نکته جالبی را در ارتباط با دامنه نوسان بگویم. زمانی که در شرکت Tudor بودم تحقیقاتی را در ارتباط با محدوده نوسان بازار انجام دادیم که نتایج آن به این صورت می باشد که:

 

۷۶-۸۲%زمان ها بازار در یک محدوده مشخصی نوسان می کند. ۱۸-۲۴% از زمان ها بازار دارای روند است و از آن ۱۸-۲۴%، ۱۶-۱۸% بازار به سمت بالا حرکت می کند و ۶-۸% هم بازار به سمت پایین حرکت می کند.

 

چرا مدت زمان ریزش کمتر است؟
معمولاً هنگامی که در بازار یک رالی یا یا روند صعودی شروع می شود معامله گران به معاملات خودشان می افزایند، تحلیلگران رفته رفته نسبت به جو بازار دید مثبتی پیدا می کنند، رسانه ها دیدی مثبت نسبت به آینده بازار دارند و هر چیزی که شما می شنوید مثبت است، در حقیقت می توان گفت مردم به دلایل مختلفی یک جنس را می خرند و فرآیند صعود در بازار یک فرآیند تجمعی است، در مقابل وقتی مردم از چیزی خوششان نمی آید آن را می فروشند، فروش یک فرآیند یا تصمیم تک بعدی است.

 

نکته جالب دیگری که درباره رسانه ها باید توجه داشت این است که اگر شما بخواهید از مثلاً Wall Street Journal یا شبکه های خبری مالی و اقتصادی، بازار را دنبال کنید ، تمام داده های آن ها نسبت به قیمت بسته شدن روز گذشته تنظیم شده است. به عنوان مثال ممکن است بگویند که سهام IBM امروز سه واحد افزایش یافت ، اما با توجه به قیمت باز شدن آن روز، ۲ واحد کاهش یافته باشد.(روز جدید با یک گپ ۵ واحدی به سمت بالا باز شده باشد.) در نتیجه چیزی که واقعاً در بازار اتفاق افتاده فروش بوده است.

 

 

پن: آیا روش هایی که به وجود آورده اید در تمام بازارها کاربرد دارد؟مثلاً بازار ارز(Forex)،سهام و فیوچرز؟

 

 

دیمارک: بله، از دهه های ۷۰، ۸۰، ۹۰ چیزی که همواره من را آزار داده است این است که مردم عادی می گویند یک سیستم معاملاتی برای بازار دام  ساخته اند و از سیستم دیگری برای معامله در بازار ارز استفاده می کنند و کاری که آن ها انجام می دهند این است که تنها اندیکاتور ها و الگو های خود را بهینه سازی می کنند تا بیشترین سود از گذشته نمودار حاصل شود.

تمام کار هایی که انجام داده ام یکنواخت و عمومیت دارد. می توان از آن ها در تمام تایم فریم ها استفاده نمود ، چه ۱ دقیقه باشد و چه سه ماهه و چه تایم فریم سالانه.

تمام قوانین یکسان است و نتیجه گیری از آن ها نیز یکسان است و فرقی ندارد که بازار مورد بررسی بازار ارز باشد و یا بازار تخم مرغ! من هیچوقت آن ها را تغییر نداده ام. هیچ نوع فرآیند تطبیقی در آن ها وجود ندارد.

 

 

پن: آیا معاملات شما کوتاه مدت است؟ بسیاری از مثال هایی که در کتب خود به آن ها اشاره کردید در تایم فریم های پایین است.

 

 

دیمارک:خب تعدادی از آن ها کوتاه مدت هستند. استیو  یک معامله گر کوتاه مدت است اما جان  یک معامله گر و سرمایه گذار بلند مدت است. حتی جان ممکن است یک معامله را سال ها نگه دارد.به نظر من اگر شما یک معامله گر کوتاه مدت موفق باشید می توانید از همان تکنیک های کوتاه مدت برای معاملات بلند مدت استفاده کنید و موفق باشید.

البته من تعریف متفاوتی نسبت به سایر معامله گران از کوتاه مدت و بلند مدت دارم.هنگامی که کلمات بلند مدت یا کوتاه مدت مطرح می شود اکثر مردم به واحد زمان فکر می کنند و اشاره می کنند.

اما تعریف من از معاملات کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت بر اساس درصد سود بدست آمده می باشد. معامله کوتاه مدت به معنای سودی بین ۱ تا ۸ % است. این سود ممکن است در عرض ۱ روز حاصل شود یا سه هفته یا هر مقدار زمانی دیگری. معامله میان مدت به معنای سودی بین ۱۰ الی ۲۰ % است که این سود می تواند در عرض یک روز حاصل شود یا ۴ ماه یا هر مقدار دیگری. سود های بیشتر از ۲۰ % ، بلند مدت محسوب می شوند و بازهم مثل حالات قبلی می تواند این مقدار در عرض یک روز بدست آید یا هر مقدار زمانی دیگری.

 

 

پن: دیدگاه شما نسبت به این قضیه واقعاً متفاوت است. من تا به حال این چنین تفسیری در ارتباط با بلند مدت یا کوتاه مدت نشنیده بودم.

 

 

دیمارک: تمام سیستم فکری و دیدگاه من نسبت به بازار متفاوت از دیگران است. برای بسیاری از معامله گران این موضوع  گیج کننده است و تعریف مشخصی از آن ندارند. من بلند مدت ، میان مدت و کوتاه مدت را با توجه به سود ، درصد بازگشت سرمایه و حد ضرر در نظر گرفته شده ، تعیین می کنم. من می توانم یک چارت هفتگی را بردارم و به گونه ای به آن نگاه کنم که انگار چارت یک دقیقه است!

 

 

پن: تا چه حد روش ها و تکنیک های شما برای یک معامله گر عادی در سطح خرده فروشی کاربردی است؟

 

 

دیمارک: برای یک معامله گر عادی اگر نگویم غیر ممکن است بسیار دشوار است. واقعاً دشوار. این کار  یک کار تمام وقت است. واقعاً نمی دانم که چگونه معامله گرانی که برای تفریح و سرگرمی معامله می کنند، می توانند در این تجارت موفق باشند.

 

 

پن: با توجه به چیزی که الان گفتی ، توصیه ای که به یک معامله گر عادی خرده فروش داری تا بتواند شانس موفقیت خود را در این بازار افزایش دهد چیست؟

 

 

دیمارک: طبق تجربه من ۹۹% افرادی که در این تجارت هستند منتظر افراد دیگر هستند تا روش یا پیشنهادی به آن ها ارائه دهند و ۱% باقیمانده فکر می کنند که بازار را درک کرده اند که ۹۹% آن ها هم اشتباه می کنند.

 

مدتی قبل به سمیناری در کالیفرنیا که حدود دو هزار نفری شرکت کننده داشت دعوت شده بودم. این سمینار برای معامله گران خرده فروش ترتیب داده شده بود. در پایان این سمینار از من پرسیده شد”بهترین توصیه ای که می توانی به ما بکنی چیست؟” و من پاسخ دادم:”در وسط یک روند نزولی نفروشید.” که البته با توجه به تفکر متفاوت معامله گران حاضر در آن سمینار دچار مشکل شدم.

بهترین توصیه برای افراد و معامله گران عادی این است که آن ها در این بازار سرمایه خود را از دست خواهند داد مخصوصاً اگر در بازاری سرمایه گذاری کنند که شناختی از آن ندارند. بهترین کاری که می توانند انجام دهند این است که با متخصصین این تجارت مشورت کنند و سرمایه خود را در اختیار افراد حرفه ای قرار دهند.

 

 

پن: آیا از نظر شما شانس موفقیت برای آن ها آنقدر پایین است؟!

 

 

دیمارک: بله، در هر صورت به عنوان یک توصیه به معامله گران عادی اینکه بسیار مراقب باشید، زیاد مطالعه و تحقیق انجام دهید و سرمایه خود را در اختیار افراد حرفه ای و البته مطمئن قرار دهید. مردم معمولاً از من سوال می کنند که در کجا سرمایه گذاری کنند و من می گویم در Treasury Bills !

Treasury Bills: یکی از انواع سرمایه گذاری هایی است که از طرف دولت آمریکا مدیریت و انجام می شود. با توجه به اینکه پشتوانه آن دولت آمریکاست این سرمایه گذاری از کم ریسک ترین و مطمئن ترین سرمایه گذاری های جهان محسوب می شود.) بزرگترین مشکلات توصیه به افراد مبتدی این هست که باید همواره پیگیر توصیتان تا آخرین مرحله باشید.  و دیگر اینکه اگر آن ها به پیشنهاد شما عمل کنند و سودآور باشد آن پیشنهاد را پیشنهاد خودشان قلمداد می کنند و اگر متضرر شوند می گویند این پیشنهاد شما بوده است!

 

 

پن: خب، آیا نکته ای یا حرفی درباره موضوعات مطرح شده در این مصاحبه جا افتاده است که فرصت نشده در مورد آن ها صحبت کنید؟

 

 

دیمارک: روزهای زیادی در بازار بی معنی هستند. شما باید بتوانید تشخیص بدهید که چه روز هایی بی معنی و چه روز هایی معنی دار هستند و سپس سیستم یا اندیکاتوری بسازید تا بتواند این دو را تشخیص دهد.

این کاری است که ما انجام داده ایم. می توانم بگویم که تجربه و نیرویی که برای این کار(**معامله گری) بسیج کردیم از هر کس دیگری در این تجارت بیشتر و بزرگتر است. من اصلاً از روی غرور ادعا نمی کنم یا نمی خواهم از خودمان تعریف کنم ولی واقعاً این تجربه و نیرویی که در این تجارت بسیج کردیم بزرگترین است. و در آخر اینکه، روند فکری در معامله گری به سمت تحلیل زمانی (Market Timing) است و من به وضوح در حال مشاهده تغییر طرز فکر معامله گران به این سمت هستم.

 

 

منبع:

tmctste

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *